جدول جو
جدول جو

معنی رقه بغداد - جستجوی لغت در جدول جو

رقه بغداد(رَقْ قَ)
شهری است دیگر غربی بغداد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طُ فَ یِ بَ)
نام مردی بازیگر، چون این قوم در بغداد (که) سرآمد هر شهر است (بسیار بوده اند) طرفۀ بغداد مشهور شده است. جلالای طباطبا نوشته: ’از شوخی و طرفگی یادی از طرفۀ بغداد میداد’. و صاحب کشف اللغات، بوالعجب را هم بمعنی استاد بازیگر بغداد آورده و اعجوبگی نیز بازیگری است. (آنندراج) :
دست بگیرد ز بوحنیفه رسولت
طرفه تر است این سخن ز طرفۀ بغداد.
ناصرخسرو.
و نادرتر آنکه از نادانی طرار بصره شما را طرفۀ بغداد مینماید. (کلیله و دمنه).
هرگزم روزی نکرد آن طرفۀبغداد داد
خرمن امید از آن رو کرده ام بر باد باد.
کمال خجندی
لغت نامه دهخدا
(قَ)
قریه ای است از نواحی بغداد میان قطربل و مزرفه. (معجم البلدان). دهی است میان قطربل و مرزفه، و از آن است خالد بن زید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَیْیَ)
نام دو محله است در بغداد، یکی از آن دو در حریم دارالخلاف است، و آن دارای محله ها و بازار بزرگی است و خود مانند شهری است در جانب غربی بغداد مقابل پایاب (مشرعۀ) بازار مدرسه نظامیه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
قریه ای است در راه بغداد به دسکره. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رَ لَ)
محله ای بوده است خراب در بغداد در کنار دجله مقابل کرخ. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ قی یَ)
محله ای به بغداد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). محله ای بوده در مغرب بغداد در طرف مشرق باب البصرهو مسجدی داشته موسوم به شرقی. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
استاد بازیگر برنام (منصور ابو العجب) که در پیشگاه معتمد خلیفه بازی کرده
فرهنگ لغت هوشیار